موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق  خوب نیست و آدرس amezing.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

علیرضا





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 29
بازدید کل : 30957
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 22
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


بدترین درد اینه ک کسیو دوست داشته باشی ولی اون دلش با کس دیگهای باشه
دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, :: 23:38 ::  نويسنده : alireza piltan       


قضیه ی عشق آدمای امروزی اینه که

عاشق میشوند در عشقشون شکست میخورند و

وقتی شکست خوردند تنها میشند و در ی گوشه ی تاریک شروع به گریه میکنن

تو اون لحظه ی سخت و سنگین یکی تنهایشون رو میشکنه،اشکشون رو پاک میکنه و اونا رو از تاریکی بیرون میاره

اون کسی نیست به جز خدا

این آدما وقتی حالشون بهتر شد رو به خدا مکنند و میگن:

خدایا کی کسی دیگر را میفرستی که عاشقش بشم

آره یعنی تمام این عشق رو نادیده میگیرن و فراموش میکنن

پس لیاقتشون همون عشق های 2 ساعتست.

.

خدایا این آدما رو ببخش ابلهند دیگه چیکارشون میشه کرد

(آیا تو هم جزء ابله ها هستی؟



دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, :: 23:35 ::  نويسنده : alireza piltan       

دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی موهام تراشیده شدن ازم خجالت نکشی دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی
روزای سختمون گذشت دو ساله این روزو میخوام  تو تک تک ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام
موهام تراشیده شدن ازم خجالت نکشی  دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی
چقدر شلوغه خونتون اون کیه می خنده باهات  چرا اسمت و میگه چه نسبتی داره باهات
اون کیه دست دادی باهاش حرف منو بهش نزن چقدر عوض شدی گلم راستی چقدر میاید بهم
دو ساله هرچی شعر میگم رو پاکت سیگارمه  تور سفید رو سرت حکم طناب دارمه
الهی خوشبختت کنه اونکه رو بخت من نشست اصلا مهم نیس واسه تو منو به زیر پاش شکست



چقدر شلوغه خونتون اون کیه میخنده باهات
چرا اسمت و میگه چه نسبتی داره باهات
اون کیه دست دادی باهاش حرف منو بهش نزن
چقدر عوض شدی گلم راستی چقدر میاید بهم


دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, :: 23:8 ::  نويسنده : alireza piltan       

«صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا می ایستد که: من راضی به رضای توام و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق می ورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه می پسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحله ای رسیده اند که در معشوق (حق) فنا شده اند و مولانا در حقشان فرموده است:

جمله معشوق است و عاشق پرده ای   زنده معشوق است و عاشق مرده ای

[۲۰]

«عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات می باشد. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم». [۲۱]

اساس آفرینش
بی عشق جهان بلاست یکسر   ناکامی و ابتلاست یک سر
آن کس که به عشق آشنا نیست   بیگانه به چشم ماست یک سر
عشق است اساس آفرینش   هرچیز از آن به پاست یک سر
بی عشق حیات هیچ و پوچ است   بیهوده و نارواست یک سر
هر دل که نسوزد از غم عشق   جای هوس و هواست یک سر
گر اهل دلی به عشق رو کن   نا سوخته دل بلاست یک سر
عمری دل نوربخش با عشق   آسوده ز ماسواست یک سر
دیوان نوربخش (جواد نوربخش)

 

ندای عشق
ماییم در سراچه هستی گدای عشق   خدمتگزار عالم و آدم برای عشق
از پا فتاده ایم مگر حق مدد کند   تا طی کنیم راه وصالش به پای عشق
در مردم زمانه صفایی ندیده ایم   خو کرده ایم از دل و جان با صفای عشق
با پای بی نشانی و با حال بی خودی   شاید رسیم در حرم کبریای عشق
در کشتی امید به گرداب حیرتیم   ما را مگر نجات دهد ناخدای عشق
از ما مپرس مسئله کفر و دین دگر   کفر است در طریقت ما ماسوای عشق
از ملک عقلِ خیره بشدّت دلم گرفت   ای بخت همّتی که پرم در هوای عشق
در خانه من و تو بجز دردسر نبود   باید پناه برد به دولتسرای عشق
ای نوربخش گوش سر خویش را ببند   تا بشنوی به گوش دل خود ندای عشق


دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : alireza piltan       
  •  

 

تا رفت دیده و دل من در هوای عشق   بنمود جا به کشور بی منتهای عشق
وارسته گشت و صرفنظر کرد از دو کون   اینسان شود کسی که دهد دل برای عشق
ما راست عشق و هرکه به عالم جز این بود   بیگانه باشد او، نشود آشنای عشق


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد